شهید حمیدرضا آذربیک
زندگینامه
زندگی زیباست ولی وقتی پی به معنویات آن میبری، وقتی جنبههای مثبت آن را در نظر میگیری پی به هدف آفرینش میبری، آرزویت این میشود که هر چه زودتر به سوی خدای خویش پر بکشی. آری، چه زیباست شبهای سرد جنوب کشور را با دعای توسل و نماز شب به صبح رساندن چه زیباست اشکهای گرم خود را به روی خاکهای سرد سنگر ریختن، از همه زیباتر این که خون خود را به پای درخت اسلام ریختن.
پس از ماهها انتظار سال۱۳۴۱ خداوند متعال درخانوادهای متدین و زحمتکش، نوگلی را به ودیعه گذاشت که او را رمضان نامیدند، رمضان در سایه الطاف خداوندی و در آغوش گرم مادری مهربان و با عشق به اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) پرورش یافت. با وجود همهی پشتکار وعزمی که داشت نتوانست به دلیل مشکلاتی که در مسیر زندگیاش قرارداشت تحصیلات خود را بیشتر از ابتدایی ادامه دهد لذا مجبور شد به شغل آزاد مبادرت ورزد.
با ورود به سن قانونی، خدمت مقدس سربازی را انجام داد. از آنجا که جوانی پاک و بیآلایش بود و قلبش مملو از عشق خدمت به اسلام و مسلمین، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. در دوران خدمت پرافتخارش در سپاه در هر مسؤولیتی که به او واگذار گردید با جان و دل انجام وظیفه مینمود به طوری که آرامش و تبسم همیشگی و صداقتش زبانزد همه همکارانش در سپاه بود. رمضان نیز یکی از جمله هزاران هزار جوانی بود که به عشق شهادت، خدمت به اسلام و اطاعت از ولی فقیه زمان عازم جبهه شد، توفیق جانبازی در راه اسلام و انقلاب را نیز پیدا کرد.
به واسطه صداقت و پاکی که داشت خدوند توفیق خدمت در سپاه ولیامر «بیت مقام معظم رهبری» را به او عنایت فرمود. گرچه عشق به ولایت نمیتوانست او را از خدمت در آن مکان مقدس جدا کند ولی ناچار بود پس از اتمام مأموریتش در گردان مالک اشتر به ادامه خدمت بپردازد او در سرتاسر عمر پربارش علیوار زندگی کرد هیچگاه از انجام فرایض دینی و کمک به مردم غافل نگردید.
سرانجام در سال ۱۳۷۸ مشیت الهی براین قرار گرفت که امانت خود را پس از گذشت ۳۷ سال از خانواده آذربیک تحویل بگیرد. رمضان در ارتفاعات کافر دوغ تربت حیدریه در درگیری با اشرار مسلح و سوداگران مرگ جام شهادت نوشید و دعوت حق را لبیک گفت. پیکر مطهرش پس از تشییع با شکوهی در جوار مرقد مطهرحضرت امامزاده حسینبن موسی الکاظم (علیه السلام) به خاک سپرده شد.