شهید حسین عظیمی زاده

شهید حسین عظیمی زاده

زندگینامه

در اولین روز از ماه آخر تابستان سال ۱۳۴۲ نوزادی شیرین و زیبا در یک خانواده­ی مذهبی، در پهن­کوچه شهر طبس دیده به جهان گشود که تولدش روحی تازه به آن خانواده دمید، شور و شوق تولّد حسین تمام اهل خانه و فامیل را پر کرده بود ولی دیری نگذشت که پس از ۵ سال از تولد این نوزاد غم و اندوه سراسر خانه را فرا گرفت و چرخ روزگار داغ یتیمی را بردلش گذاشت. پرورش او در دامان مادری که عاشق اهل‌بیت عصمت و طهارت(سلام­الله­علیهم) و از دلسوختگان حضرت اباعبدالله الحسین «ع» بود او را جوانی پرکار و عاشق قرآن و اسلام تربیت نمود، علاقه عجیبی به کودکان داشت همیشه آنان را در آغوش می‌کشید و نوازش می‌کرد و تمام فامیل او را به نیکی یاد می‌کردند چراکه در صله ‌رحم و سرکشی از آنان همّت داشت.

به سن قانونی که رسید با عشق و علاقه فراوان پا به دبستان گذاشت و دوران ابتدایی و راهنمایی را گذراند و دوران متوسطه را تا پایه سوم در دبیرستان دکترعلی شریعتی طبس با موفقیت پشت سرگذاشت. در سال ۱۳۶۱ به خدمت مقدس سربازی فراخوانده شد و با افتخار خود را معرفی و به عشق خدمت در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران لباس سربازی به تن کرد و از طریق ارتش به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل اعزام شد. مدت ۱۱ ماه را در جبهه سومار مشغول نبرد با دشمنان اسلام بود، درآخرین وداع به برادرش گفته بود که من برنمی‌گردم، گویا خود نیز فهمیده بود که شهید خواهد شد تا این که عاقبت در تاریخ ۴/۶/۶۲ در همان منطقه براثر اصابت ترکش خمپاره دشمن به فیض شهادت نائل آمد و روح بلندش به سوی معبودش پرکشید.

متجاوزان برای نابودی انقلاب و اسلام هجوم همه جانبه­ی خود را بـه کـشور عزیزمـان ایران آغاز کردند. آنها آمدند تا با اسلام و آرمانهای مقدس جمهوری اسلامی مبـارزه کننـد اما غیرت و جوانمردی نهفته در ذات ایرانی و رهبری پیامبرگونه امام آنها را متوقف کـرد و آنها نه تنها نتوانستند به اهداف شوم خود برسند بلکه این تجاوز در یک نگاه باعث انسجام، همدلی و رویش و بالش محبت و برادری ملت سلحشور ایران شد . به راستی یکایـک مـردم این سرزمین دَین خود را به دین و میهن خویش چه خوب ادا کردند و از میـان ایـن امـت، شهیدان گوی سبقت را از همگان ربودند و با خون پاک خویش پیـروزی و تـداوم اسـلام را بیمه کردند. حسین عظیمی­زاده یکی دیگر از رادمردان و فرزندان پاک این امت خداجو است کـه از دل کویر به سوی آسمان پر کشید تا بـه برکـت خـونش اقتـدار حکومـت­اسلامی پایدار بماند. گرچه از شهید وصیت‌نامه رسمی موجود نمی‌باشد ولی در مکاتبات و نامه‌نگاری‌هایش مطالبی را می‌نوشت که هرکدام خود وصیت‌نامه‌ای است. در یکی از نامه‌هایش نوشته بود:

مادر عزیزم: امیدوارم که بتوانم با تقدیم خون ناچیز و جسم ضعیف خود به اسلام و امام عزیزمان رضایت خدا و شما را فراهم کنم و از شما می‌خواهم که صبور باشید و افتخار کنید که فرزند کوچکتان را فدای اسلام کرده‌اید و از شما می‌خواهم که بعد از شهادت من گریه نکنید مادرجان: به برادران و خواهرانم و دوستانم بگویید که راه مرا ادامه دهند و امام را فراموش نکنند.

 

برای نوشتن دیدگاه وارد حساب کاربری خود شوید و اگر هنوز حساب کاربری ندارید، ثبت نام کنید.

آخرین مطالب

همچنین ببینید
keyboard_arrow_up