شهید عباس باقری

شهید عباس باقری

زندگینامه

تاریخ خونرنگ شهادت سرشار از فرزندان پاک و بی­آلایش ایـن سـرزمین اسـت کـه از روستاهای با صفای این مرز و بوم با همان صفا و صداقتی که مخصوص روستا است به مصاف دشمن تا دندان مسلح رفتند و با پایداری و ایمان در برابر آنان صفحات تاریخ شـهادت را بـا نام خود مزین کردند تا در برابر همه جهان صلابت و استواری ملت ایران را ثابت کنند و نام ملت ایران را سرفرازانه و افتخارآمیز بر تارک تاریخ ثبت کنند. شهید عباس باقری نیز یکـی از این روستاییان ساده زیست است که در دهمین روز از آخرین ماه پائیز سال ۱۳۳۶ خداوند متعال به خانواده وی در روستای محمد آباد از توابع طبس عنایت کرد که به عشق باب الحوائج آقا قمربنی­هاشم «ع» نامش را عباس نهادند. عباس در یک خانواده‌ای مذهبی وکشاورز رشد کرد و درسن ۶ سالگی با عشق و علاقه به همراه دوستانش پا به مدرسه گذاشت تا با کسب علم و دانش بتواند فرد مفیدی در جامعه بوده و خدمت نماید. تحصیلات خود را تا ششم ابتدایی ادامه داد و سپس جهت کمک به امرار معاش خانواده در کار کشاورزی یاور پدر گردید.

زمانی که چراغ پایگاههای بسیج در روستاها روشن شد عباس از جمله جوانانی بود که با ثبت نام در این مدرسه عشق فعالیت های خودرا شروع کرد، از آنجا که علاقه عجیبی به تشکیلات مقدس سپاه داشت به عضویت سپاه در آمد.

عباس فردی پرتلاش و با روحیه بود و هرجا که به او ماموریت می­دادند با جان ودل می­پذیرفت و صادقانه خدمت می­کرد، او مدت زیادی در بخش حفاظت خدمت نمود و در دوران خدمت موفق شد دو بار به جبهه­های حق علیه باطل اعزام و در نوبت دوم به عنوان فرمانده دسته در یگان­های رزمی خدمت می­نمود.

عباس مردی بود که برای پاسداری از میهن اسلامی، سلحشور و جان بر کف در برابر دشمن متجاوز سینه سپر کرد و سرانجام در تاریخ ۲۵/۱۲/۱۳۶۳ در عملیات بدر که با رمز مقدس « یا فاطمه الزهرا » شروع شده بود شرکت و در شرق دجله بر اثر ترکش خمپاره به فیض عظیم شهادت نائل آمد. جنازه‌ی این شهید عزیز بعد از چهار ماه در تاریخ ۲۸/۴/۶۴ بر روی دستان امت شهیدپرور تشییع و در جوار آستان حسین‌بن­موسی‌الکاظم «ع» به خاک سپرده شد. از این شهید عزیز ۲ پسر و ۲ دختر به یادگار مانده‌اند.

وصیت‌نامه شهید

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

 

وَ لَا تحَسَبنَ‏َّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتَا  بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ(۱۶۹)

[قرآن کریم سوره شریفه آل عمران]

هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‏اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند.  

با درود به مولا و آقا و فرمانده رزمندگان اسلام درجبهه­ها امام زمان(عجّل­الله­تعالی­فرجه­الشریف) و سلام و درود به نایب برحقش امام خمینی و سلام و درود به سرور شهیدان حسین­ابن علی(سلام­الله­علیه) که به همه ما درس چگونه زیستن و چگونه مردن را آموخت.

سلام و درود بر شهیدان به خون طپیده اسلام که با نثار خون، درخت اسلام را آبیاری نمودند. سلام و درود بر خانواده­های معظم شهدا و سلام و درود بر رزمندگان جبهه­های نبرد حق علیه باطل و سلام بر تمامی امت حزب الله بویژه امت شهیدپرور در صحنه شهرستان طبس و حومه که با حضور فعال خود در تمامی میدانها خواب را از چشم دشمنان داخلی و خارجی سلب کرده­اید.

اینجانب عباس باقری که در مورخه ۲۴/۷/۶۳ درجبهه هستم و ان­شاءالله به همین زودی­ها یک حمله در پیش است شکر خدا که این سعادت نصیب این حقیرگردید و به جبهه اعزام گردیدم تا با دیگر همرزمان خود در این حمله شرکت کنم و به یاری خداوند متعال راه کربلا را ان­شاءالله باز نماییم. دوستان و آشنایان، این جبهه­ها نیست که نیاز به ما دارد بلکه خود ما هستیم که نیاز به جبهه­ها داریم چون جبهه یک دانشگاه انسان سازی است که انسان خودش را امتحان می­کند و می­تواند درک کند ببیند که چقدر خودش را ساخته است.

اگر در این حمله افتخار نصیب این گنه­کار گردید و به آرزوی دیرینه خود رسیدم و پیکرم را به طبس آوردند در محل امامزاده در قطعه شهدا دفن خواهید کرد و اگر تشیع جنازه­ای برای این حقیر شد از شعار الله اکبر و لاالله الاالله یادتان نرود زیاد بگویید و از امّت شهیدپرور می­خواهم کسانی که پیرو خط ولایت فقیه نیستند درتشیع جنازه من نگذارید شرکت کنند و ازشما امّت حزب­الله می­خواهم از امام عزیز این قلب تپنده اسلام فراموش نکنید وتمام فرامین امام را به جان و دل بپذیرید و از شماها می­خواهم که از جبهه­های نور علیه ظلمت فراموش نکنید و تا ممکن است به جبهه­ها بشتابید و برادران رزمنده را یاری نمایید.

پدر و مادر عزیزم اگر این امانت که از جانب خداوند نزد شما بوده است پس گرفت، افتخار کنید چون امانت را به صاحب اصلیش پس داده­اید چون من هر چه فکر می­کنم یک امانت از جانب خدا در نزد شما بیشتر نبوده­ام و از شماها عاجزانه می­خواهم در مجالس تعزیه من گریه وزاری نکنید تا این گریه­های شما دشمنان دین اسلام را شارژ نکند و مراسم تعزیه مرا ساده برگزار کنید.

پدر و مادرم اگر در وظایفی که به عهده بنده بوده است کوتاهی کرده­ام از شماها می­خواهم مرا حلال کنید و ببخشید و از دیگر دوستان و فامیل­ها هم حلالیت بطلبید و از خدا بخواهید این نماز و روزه­های درهم شکسته­ام را قبول نماید و از شما برادران و خواهرم هم می­خواهم که مرا حلال کنید و اگر بدی دیده­اید به بزرگی خودتان مرا ببخشید و اما تو ای همسرم، ای همدردم، ای همرازم، با آن همه عشق و علاقه­ای که به همدیگر داشتیم برحسب وظیفه شرعی که خودم احساس کردم تو را و فرزندانم را به خدای بزرگ سپردم و آگاهانه برای رضای خداوند متعال روانه جبهه گردیدم. من می­دانم با چهار بچه کوچک در فصل زمستان به شما خیلی سخت می­گذرد ولی وقتی که خودم احساس کنم که برادرانم در جبهه خسته شده­اند و مدتهاست که در جبهه فداکاری می­کنند و خانواده­هایشان نگرانشان هستند چطور می­توانم تحمل کنم که در خانه بنشینم و نظاره­گر باشم و به کمک برادرانم نشتابم ولی با همه این مشکلات، شما مشکلات را برای خداوند متعال تحمل کنید که ان­شاءالله در پیشگاه خداوند متعال بی­بهره نخواهید بود.

همسرم اگر در این سفر به آرزوی دیرینه رسیدم فرزندانم را حتما به مدرسه بفرستید و تربیت اسلامی کنید تا در خدمت اسلام و مسلمین گام بردارند و همسرم من که در پیشگاه خداوند آبرویی ندارم ولی از خدا می­خواهم که شما را از شفاعت فاطمه زهرا(سلام­الله­علیها) بی­نصیب نکند و من تا این مورخه از کسی طلبکار نیستم و به کسی هم بدهکار نیستم و تا این تاریخ تمام نماز و روزه­ای که بر گردنم بوده به جا آورده­ام و نماز و روزه قضا هیچ ندارم اگر خداوند قبول کند و اگر خواستی نماز و روزه مستحبی برای این حقیرگنه­کار به جا آورید خودتان می­دانی و همسرم می­دانم که خیلی به این جانب علاقه دارید ولی اگر شهید گردیدم و خواستید روح من شاد باشد اگر صلاح دانستید ازدواج کنید چون اسیر نباشید.

در پایان سلامتی امام امت و سلامتی و پیروزی نهایی لشگریان جبهه­های حق علیه باطل را از خداوند متعال مسئلت دارم.

وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُه

با تقدیر و با تشکر از حضار مجلس عباس باقری ۲۴/۷/۱۳۶۳

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

 

 

 

 

گزیده‌ای از وصیت‌نامه شهید

«شکر خدا که این سعادت نصیب این حقیر گردید و به جبهه اعزام تا با دیگر همرزمان خود در این حمله شرکت کنم و به یاری خداوند متعال راه کربلا را ان­شاء الله باز نمائیم. دوستان وآشنایان این جبهه‌ها نیست که نیاز به ما دارد بلکه خود ما هستیم که نیاز به جبهه‌ها داریم چون جبهه یک دانشگاه انسان‌سازی است که انسان خودش را امتحان می‌کند.»

برای نوشتن دیدگاه وارد حساب کاربری خود شوید و اگر هنوز حساب کاربری ندارید، ثبت نام کنید.

آخرین مطالب

همچنین ببینید
keyboard_arrow_up