شهید علی نظرنژاد
نام پدر: سیف الله
ولادت: ۱۳۳۹/۱۲/۱۵
شهادت: ۱۳۶۰/۱۲/۰۲
محل شهادت: چزابه
مزار: آستان مقدس حضرت حسین ابن موسی الکاظم «ع» طبس_ رواق شهداء
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیاء عِندَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ
﴿آل عمران١۶٩﴾
هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
زندگینامه
چه عزت و شرافتی بالاتر از «جهاد» در راه خدا و اسلام است؟ خدایا این انسان تا کجا میتواند پرواز کند؟ این انسان که ظلوم و جهول و اجوفش خوانند چگونه توانست بار امانـت سنگین عشق را به سر منزل مقصود برساند؟ این همه قرب و فضل نتیجه اتصال این کالبـد خاکی با روح افلاکی میسر شد. علی نظرنژاد از دیگر شهدای پاک باخته اسلام است که توانست فاصله خـاک تـا افلاک را در طرفهالعینی طی کند. وی اواخر اسفند ۱۳۳۹ در شهری که مزین است به قدوم و بارگاه ملکوتی آقا حسینبنموسی الکاظم «ع» متولدشد. ارادت قلبی به اولین مظلوم عالم و شهید عدل و عدالت حضرت علی «ع» باعث شد تا نام زیبای علی را برایش انتخاب کنند، مادرش از سادات گرانقدری بود که با پرورش او در دامن پرمهرش و اهداء او در راه اسلام و انقلاب، سهم بزرگی در آبیاری درخت نونهال انقلاب به خود اختصاص داد.
علی مراحل تحصیلش را تا پنجم ابتدایی در مدارس طبس گذراند. پدرش از کشاورزان زحمتکش و فداکاری بود که برای خانوادهاش از هیچ کوششی دریغ نمیورزید، علی وقتی میدید که پدرش با آن سختیهای فراوان برای رشد و تعالی بچههایش تلاش میکند دوست داشت که او نیز در این مسیر به پدرکمک کند لذا تحصیلات خود را رها و به حرفه کشاورزی مشغول گردید. وی در انجام تکالیف دینی و مذهبی سختکوش و پر تلاش بود. وی هیچ وقت در تکالیف دینی و مذهبی کوتاهی نمیکرد.
روزی که محرم فرا میرسید گویا قلب مملو از عشقش، برای شرکت در مجالس آن غریب کربلا لحظهشماری میکرد، حضور پرشور و شعور علی در مجالس و کمک به دیگران زبانزد بود.
وی در سال ۱۳۵۸ ازدواج نمود گرچه خداوند متعال فرزندی به او عنایت کرد ولی مشیت الهی برآن قرار گرفت تا قبل از شهادتش از دنیا رفتن او را به نظاره نشیند. آنگاه که به سن قانونی رسید به خدمت مقدس سربازی فراخوانده شد و پس از گذراندن دورهی آموزشی در تربت حیدریه، آماده اعزام به جبهه گردید و وقتی برای خداحافظی به طبس آمد با تمام اقوام و خویشان خداحافظی و حتی برای وداع با خالهاش به مشهد رفت مادر شهید میگفت: خالهاش بعد از خداحافظی بیان کرد که علی نوری و روشنایی در چهرهاش هویدا بود که یقینا شهید خواهد شد. براستی که هرگل که به گلستان میدهد صفا گلچین روزگار امانش نمیدهد
در اولین مرحله به جبهه جنوب اعزام شد و با دشمنان اسلام در منطقهی چزابه به نبرد پرداخت تا این که در تاریخ ۲/۱۲/۶۰ بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن به فیض شهادت نایل گشت. پیکر پاک و مطهرش پس از انتقال به شهرستان و تشییع بر روی دستان مردم شهیدپرور در جوار امامزاده حسینبن موسیالکاظم «ع» به خاک سپرده شد.
یادش گرامی باد
وصیت نامه:
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
به نام خدا، خدایی که تمام هستی در ید قدرت اوست.
سلام: اول سلام من به رهبر کبیر انقلاب، همان خورشیدی که تلألو و درخشش در شب تار ملت بود و چشم تمام دشمنان را زد. همان شیرمردی که ابرقدرتها با شنیدن نامشان لرزه بر تار و پود هستیشان میافتد. سلام بر بت شکن زمان امام خمینی.
سلام بر ملت عزیزم ایران، همانهایی که به واقع سربازان گوش به فرمان امام هستند. سلام بر شما ای پدر ومادرم از اینکه سالها برای من رنج وزحمت کشیدید بسیار سپاسگزارم و از خداوند میخواهم که توفیق دهد تا بتوانم باعث افتخار شما شوم.
پدر و مادرم هرگز ماجرای عاشق و معشوق را شنیده اید؟ یا هرگز وصالشان را دیدهاید؟ نمیدانم اما ما در اینجا هر روزه شاهد هزاران وصل و میثاق هستیم و ماجرای صدها عاشق و معشوق را در نیمههای شب در میان درخشش اشکهایشان که بیانگر صداقت و صفای درونشان است را شاهدیم و آنان که بسوی معشوق و محبوب خویش پرواز میکنند، چه بر خود میبالند و ما در آتش حسرت میسوزیم.
آری پدر و مادرم آرزوی دیرینه من شهادت در راه محبوب و معبودم است و امیدوارم که اگر او نیز مرا لایق و شایسته بداند جام وصال را به دست من نیز بدهد یا اینکه خود شهد شیرین وصل را در کام من تشنه بریزد. اما شما ای عزیزانم اگر خداوند این حقیر را لایق بشمارد و این افتخار را به من ارزانی داشت از شما خواهشمندم که هرگز برای من گریه ننمائید چرا که گریه فقط برای آقا و مولایمان حسین(سلاماللهعلیه) رواست چرا که او مظلومانه زندگی کرد و بالاخره در دشت تفتیده کربلا به دست خون آشام دوران به شهادت رسید. شما که خود بارها از صلابت و استواری خانواده امام برای ما سخن می گفتید باید از ایشان پیروی نمایید و در راه خدا صبر نمایید.
توصیه من به خواهران و برادرانم و سایر خواهران و برادران دینی و مؤمن خویش این است که باید چون حسین(سلاماللهعلیه) برای نماز و امر به معروف و نهی از منکر از خود و خانواده خویش گذشت، پس ای عزیزان هرگز از نماز اول وقت غفلت ننماید و سعی نمایید همواره در زندگی امر به معروف و نهی از منکر نمایید و پاسدار خون آقا امام حسین(سلاماللهعلیه) باشید. امام و نظام جمهوری اسلامی ایران را در هیچ مرحلهای تنها نگذارید و همواره با تمام وجود در راه تحقق اهداف و آرمانهای انقلاب بکوشید. همواره هوشیار و بیدار باشید که غارتگران، دین شما را به غارت نبرند و شما را از درون تهی نسازند. همیشه و در همه حال آیه شریفه « أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئنُ الْقُلُوب» [قرآن کریم سوره شریفه رعد آیه ۲۸] را به خاطر داشته باشید. همیشه متوسل به ائمه(سلاماللهعلیهم) باشید و با خواندن قرآن و دعا از جمله دعای توسل از ایشان بخواهید که دشمنان انقلاب را نابود سازند. هر گز از او که غایب است و بالاخره با شمشیر عدالتگردان تمام بیعدالتیها را نابود خواهند کرد غافل نشوید. حتی در اینجا که در میان آتش و خون هستیم شبها بخصوص شبهای جمعه بچهها شور وحال دیگری دارند و همیشه خود را آماده میسازیم تا با امام و سرورمان امام عصر(عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) دیدار کنیم. البته اگر آقا ما را شایسته بداند و چشمان ما تحمل روشنائی نور ملکوتی آقا را داشته باشد و ما را جزء سربازان خود بدانند هر چند که آقا هرگز ما را فراموش نمیکنند و همواره از عنایات و الطاف ایشان بهرمند هستیم.
پس پدر و مادرم برای تمامی رزمندگان دعا نمایید و از خداوند بخواهید که مرگ مرا نیز جز شهادت در راه خویش قرار ندهد.
در انتها آرزوی سلامتی و طول عمر با برکت برای امام عزیز دارم و امیدوارم که شما و تمامی ایرانیان همچون سالهای پر هیاهوی انقلاب پشتیبان امام باشید و برای زنده نگه داشتن نهال نوپای انقلاب تلاش و کوشش نمایید. إِنْشاءَالله
الهـی عاشقم عاشـقتـرم کن چو پروانه بهگرد شمع بیبال و پرم کن
بسوزان هستیم در آتش عشق تــو بـیتـابـم بـکن از شربـت عشــق
علی نظر نژاد
ساعت ۳:۴۵ دقیقه روز چهارشنبه تاریخ ۱۸/۸/۶۱